گزارشگر باید صدای اثرگذاری داشته باشد
تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۷۲۷۳۶
از صدای آژیر خطر گرفته تا رد موشکهایی که در آسمان پدیدار میشد. گرچه جنگ و مبارزه و دفاع در شهرهای جنوبی ایران بیشتر از پایتخت احساس میشد و مردم این منطقه آن را با گوشت و خون خود احساس کردند، اما همه ایران درگیر این اتفاق شوم بود.
از اینرو صداوسیما بهعنوان موثقترین و معتبرترین رسانه وسیله ارتباطی خوبی برای همه مردم بود تا بتوانند از همه وقایعی که در جبههها رخ میداد، مطلع شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این میان هم گزارشگرانی بودند که از دل جنگ و جبهه برای مردم گزارش میگرفتند یا به نوعی خبر سلامتی رزمندگان را به خانوادههایشان میرساندند. عباس سنجری یکی از همین گویندگان و گزارشگران دفاع مقدس است که از طریق رادیو هموطنانش را از همه اتفاقات جنگ باخبر میکرد. ضمن اینکه با ایدهای که به ذهنش رسید، صدای رزمندگان را به گوش خانوادههایشان میرساند که خودش در این باره توضیحاتی را در گفتگو با جامجم ارائه کرده و از خاطرات آن روزها گفته است.
عباس سنجری را خیلیها با برنامهها و گزارشهایی که در آن سالها داشته میشناسند. در آن زمان رادیو وسیله ارتباطی برای آگاهی مردم و اتفاقاتی که در جنگ میافتاد، بود.
او درباره اینکه در حال حاضر با پیدایش جنگ رسانهای، برای آگاهی مردم چه تمهیدی باید اندیشید، میگوید: در حال حاضر میتوانیم طرحهای ویژهای ارائه بدهیم. زمانی که ما در جبهه بودیم، با عشق و علاقه به میادین نبرد میرفتیم و در کنار رزمندگان اسلام که اسلحه دستشان بود، ما هم دستگاه ضبط داشتیم و از خاطرات و سلحشوریهایشان برنامه تهیه میکردیم و خیلی هم اثرگذار بود. در زمان جنگ همه به رادیو گوش میدادند. یعنی ما پربارترین رسانه شنیداری دنیا را در هشت سال دفاعمقدس داشتیم. من فکر میکنم دوباره میتوانیم با همان انسانهای عاشقی که آن موقع کار میکردند، ارتباط برقرار کنیم.
وی همچنین ادامه میدهد: کسانی که در جبهه بودند، سالهای بسیاری از عمرشان را روی این کار گذاشتند. من هم بیشترین زمانم را در جبههها میگذراندم و به سبب عشق و علاقهای که داشتم بهعنوان یک گزارشگر به خطوط میرفتم و حتی گاهی از مرز خارج میشدم و وارد خاک عراق میشدم که همه فقط به خاطر علاقه بود. خاطرم میآید با کسی که در مرز بود، مصاحبه کرده و صدایش را پخش میکردم و مردم میدانستند این فرد کسی است که در مسیر دارد کار میکند. همچنین برنامهای به نام «پیام سلامتی جبهه» طراحی کردم.
سنجری درباره این برنامه توضیح میدهد: یک روز در جبهه نشسته بودم و دیدم بچههای رزمنده مشغول پیدا کردن یک کاغذ و خودکار بودند که یک نامه برای خانوادههایشان بنویسند یا این که به شهر بروند و تلفن بزنند. در همانجا این ایده به ذهنم رسید و رزمندهها را دور خودم جمع کرده و ضبط را روشن کردم و گفتم بیایید خبر سلامتیتان را بدهید؛ گفتند یعنی چه؟ گفتم مثلا من حسن محمدی اعزامی از فلان جا هستم و خبر سلامتیام را به خانوادهام میدهم. این برنامه را راهاندازی کردیم و در ساعت سه تا سه و نیم دوستان به آنجا میآمدند و پیام سلامتیشان را از این طریق به خانوادههایشان میدادند که یک برنامه ماندگار هم شد.
رساندن پیام سلامتی
وی در بخشی از این گفتگو درباره اینکه در این برنامه با افراد زیادی مصاحبه میکرده و پیام سلامتیشان را میرسانده که بعدا متوجه شده در یکی از عملیاتها همان افراد به شهادت رسیدهاند، میگوید: از این اتفاقات خیلی در جبهه میافتاد. مثلا یک روز در منطقه عملیاتی جنوب بودم و شخصی آمد و سلام کرد و گفت مرا میشناسی؟ نگاهش کردم و گفتم چهرهات آشناست؛ گفت محمد طالبی هستم؛ من با برادرش در جبهه صحبت کردم و گفتم بیا خبر سلامتیات را به خانوادهات بده؛ آمد و گفت من محمد طالبی هستم و خبر سلامتیام را میدهم. بعد از ۲۰ روز که به تهران رفتم دیدم در محله بنر زدند و گفتند محمد طالبی شهید شده است. این اتفاق خیلی آزاردهنده بود، چون صدایش را پخش کرده بودم و خبر سلامتیاش را به خانوادهاش داده بود، اما شنیدم که شهید شده است. البته از این خاطرات کم نبودند. افرادی که میدیدیم و با هم گپ میزدیم و مصاحبه میکردیم، اما بعد خبر شهادتشان را میشنیدم.
سنجری در پاسخ به این سؤال که آیا در طول این سالها افرادی او را دیدهاند یا به او مراجعه کردهاند که بگویند در زمان جنگ با آنها مصاحبه کرده و بهواسطه آن برنامه خبر سلامتیشان را به خانوادههایشان دادهاند و این موضوع برایشان تبدیل به یک خاطره شده است عنوان میکند: اتفاقا چند روز پیش دوستی داشتم که او را پیدا کرده و با او صحبت کردم و قرار است برنامهای با هم داشته باشیم. او هم یکی از همان دوستان دوران جنگ است. بههرحال اتفاق جالبی است. البته ما از همان ابتدا در رادیو همین کارها را انجام میدادیم و عاشقانه کار میکردیم و نزدیک به ۴۳ سال به این شکل در رسانه فعالیت کردیم و هنوز هم عاشق این کار هستیم.
واژه جنگ و اتفاقات و پیامدهایش تلخ است. بااینحال او از خاطرات جالبی در آن دوران میگوید و عنوان میکند: جنگ برای ما پر از اتفاقات تلخ و شیرین است. در میان خبر شهادت و اتفاقاتی از این دست، ماجراهای جالب هم داشتیم. مثلا اینکه من یک روز اشتباهی وارد عراق شدم. بعد به یکی از بچهها که در قرارگاه بود گفتم اینجا کجاست؟ گفت ما در خاک عراق هستیم؛ سریع باید برگردیم.
این گوینده و گزارشگر در پاسخ به این سؤال که آیا خودش سلاح به دست گرفته و جنگیده هم توضیح میدهد: این اتفاق نیفتاد. البته خیلی از بچهها آنجا بودند. خدا شهید سعیدی را رحمت کند، ما با هم بودیم. من به چشم دیدم که در همان فاو دشمن بعثی بمبهای خردل زد و روی بدن بچهها تاول زده بود. همه این صحنهها را دیدهام. به نظرم وقتی کسی آنجاست فرقی نمیکند سلاحش چه باشد. بههرحال ما باید خبر این عملیاتها و رشادت رزمندگان را اعلام میکردیم و دوربین و ضبطمان به نوعی سلاح ما بود. بهعنوان کسی که سالها جبهه بوده، باید بگویم درست است گروهی اسلحه داشتند و میجنگیدند، اما به نظرم کار ما رسانهایها هم بهعنوان گزارشگر بسیار تاثیرگذار بود. چون روایتگر این اتفاقات و واقعیتها بودیم و این واقعیتها را به گوش مردم میرساندیم.
وی که با فرماندهان بسیاری در آن دوران مصاحبه کرده، بیان میکند: من با فرماندهان بسیاری گفتگو کردم که برخی از آنها شهید شدند. ازجمله شهید بروجردی و شهید آبشناسان. شاید جالب باشد بدانید ما برنامه «راهشب» را از داخل جبهه میرفتیم و کارهای خیلی زیادی در این زمینه میکردیم، اما مهمترین آنها افرادی هستند که با هم مصاحبه میکردیم و بعد میشنیدم که شهید شدهاند. بعد از جنگ هم مهمترین اولویت من در تهیه گزارش، حضور در راهیاننور و دیدار با خانواده شهدا بود. میتوانم بگویم ما از نسلی هستیم که بچههای جسور و باصفا داشتیم؛ بچههایی که بهعنوان نماینده رسانه با عشق کار میکردند. به نظرم باید آن روحیه را در نسل جدید گزارشگران نیز ترویج داد. این دوستان گنجینههایی هستند که دیگر تکرار نمیشوند. نهتنها باید خاطرات این دوستان را مکتوب کرد، بلکه بهعنوان پیشکسوت گزارشگری باید فضایی مهیا شود تا تجارب خود را به نسل جوان انتقال دهند. من بهشخصه تا زمانی که زنده هستم این رسالت و این حرفه را رها نخواهم کرد.
سنجری خاطره دیگری از آن دوران تعریف میکند و میگوید: خاطرم میآید وارد فاو شدم و دیدم یک جوان میدود درحالیکه سر ندارد و یک خمپاره به سرش خورده بود و سرش پریده بود و هنوز هم آن صحنه را به یاد دارم. البته خودم هم در فاو شیمیایی شدم. من از اول تا آخر جنگ و تا زمان قطعنامه در جنگ بودم. ما چند نفر بودیم که مرتب میرفتیم و میآمدیم.
گزارشگر باید همیشه در میدان باشد
این گوینده در پاسخ به این سؤال که نگران نبوده هنگام گزارش و مصاحبه برای خودش هم اتفاقی بیفتد، عنوان میکند: من همانطور که پیش از این هم گفتم بیش از چهار دهه است که در رادیو گزارشگری میکنم. یک گزارشگر باید عاشق و همیشه در میدان باشد. این برای گزارشگر خیلی مهم است. ضمن اینکه من و همه کسانی که در آن دوران کار رسانهای انجام میدادیم، برای تهیه گزارشها زمان زیادی میگذاشتیم. یادم میآید ما برای گزارشهای چنددقیقهای روزها وقت میگذاشتیم و به محل مورد نظر میرفتیم و درگیر خطر میشدیم، چون معتقد بودیم که گزارشگر باید صدای اثرگذاری داشته باشد. هنوز هم خیلی از شنوندهها صدای مرا میشناسند و آن خاطره برایشان تداعی میشود.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: دفاع مقدس خانواده های شان پیام سلامتی خبر سلامتی آن دوران بچه ها سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۷۲۷۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عمو مسعود باشکوه بدرقه شد
مراسم تشییع پیکر مسعود اسکویی که در میان اهالی رادیو گزارشگران و گویندگان رادیو به صدای خاص معروف بود، از مقابل مسجد بلال صداوسیما برگزار شد.
به گزارش صدای ایران از ایسنا، مراسم تشییع مسعود اسکویی امروز ـ ۱۶ اردیبهشت ماه ـ با حضور اهالی رسانه و ورزش برگزار شد.
مجید ندیری، محمد جهانی، جهانگیر کوثری، مریم نشیبا، مهدی تاج، علیرضا جاوید نیا، محمدرضا منصوریان، حمید استیلی، مهدی شاکری، داورزنی، مناف هاشمی، علی بخشی زاده، پیمان یوسفی، مریم جلالی غلامعلی پیرایرانی و حمیدرضا افتخاری از جمله افراد در حوزه رسانه و ورزش هستند که دقایقی پیش از آغاز مراسم در مقابل مسجد بلال حضور یافتند.
در نخستین دقایق آغازین مراسم، پیکر مسعود اسکویی بر دوش اهالی رسانه و ورزش به مقابل مسجد بلال انتقال و نماز میت بر پیکر این پیشکسوت رادیو خوانده شد.
سپس علی بخشی زاده، معاون صدا در سخنانی گفت: من باورم نمیشد بعد از دیدارهای مکرری که با استاد عزیز داشتیم امروز کنار پیکرش باشیم. به خانواده و همکاران بیادعای رادیو تسلیت عرض میکنم. امروز روز سختی است برای اهالی رسانه. رادیو بدرقه میکند فردی که به خوشنامی و مردم داری و مهربانی معروف بود؛ مرد مهربان بی تکلف. به حق که استاد بودند. هرآنچه آموخته بودند از پروتکلهای ورزشی مشتاقانه به و دنبال بروز شدن بود. یکی از بهترین معلم خودمان را از دست دادیم.
او گفت: سوال اینجاست چرا برخی آدمها محبوب میشوند، چه رمزی است؛ همه شما و خودممان را دلالت به سوره مبارکه مریم میدهم.
بخشیزاده سپس به صداقت و پاکی مسعود اسکویی اشاره کرد.
او گفت: در این شرایط بسیار پرکار و پر انرژی بود. دوست داشت پشت میکروفن کار کند و اهل استراحت نبود.
در بخش دیگری از این مراسم محمدشروین اسبقیان، معاون توسعه ورزش در سخنانی گفت: به روح پاک استاد مسعود اسکویی سلام میکنم. از طرف خودم و وزیر ورزش و جوانان و رئیس کمیته ملی المپیک و پارالمپیک تسلیت عرض میکنم. این اسطوره با صدای دل انگیز سالها گوشهای ما را نوازش میداد. ما در رادیو با صدای این اسطوره و فرهیخته و صاحب نظر زندگی میکردیم. این ضایعه را به جامعه ورزش رسانه و به ویژه خانواده و همسر ایشان تسلیت میگویم. متاسفانه اهالی رادیو این صدا را دیگر زنده نخواهد شنید. ایشان از جمله کسانی بودند که با صدای گرم خودشان به ورزشکاران و اهالی انگیزه میدادند.
محمدرضا منصوریان، مجری کارشناس در سخنانی گفت: شرایط خوبی نداشتم برای سخنرانی، اما دو سه نکته خیلی مهم در مورد آقای اسکویی هست. من و مسعود اسکویی از جمله افرادی بودیم که از تلویزیون به رادیو آمدیم. آقای جبلی نیز به تازگی به صدا و سیما و بخش خبر آمده بودند. در این مسیر نظم و وطن پرستی او ستودنی بود.
او با اشاره به وطن پرستی اسکویی افزود: در اوج اقتدار خیلیها دنبالش آمدند که او را ببرند. میگفت من در این آب خاک به دنیا آمدم و در این خاک نیز باید از دنیا بروم.
پیمان جبلی (رییس سازمان صداوسیما) و محسن برمهانی (معاون سیما) نیز از اواسط در این مراسم حضور یافتند.
در بخشی از این مراسم صدای مسعود اسکویی برای حاضران در مراسم پخش شد و دوستدارانش از این پیشکسوت رادیو به واسطه صمیمیت او با اهالی رادیو عمو مسعود یاد کردند.
محمدرضا داورزنی، رئیس سابق فدراسیون والیبال گفت: سه دهه با اسکویی دوست بودیم، اما دو دهه با ایشان نزدیکتر بودیم. بعید میدانم در جامعه ورزش مربی ورزشی باشد که نگاه اسکویی به آنها پدرانه نباشد. در نقد و نوع بیانشان کسی را آزرده خاطر نمیکرد. با لحن تخریبی صحبت نمیکرد و همیشه تبسم داشتند. الگوی خوبی برای همه بودند و امیدواریم دیگران هم از این الگو برخوردار باشند.
وی او با اشاره به ویژگیهای شخصیتی مسعود اسکویی بیان کرد: در شادیها و قصهها کنار ما بود نه در شادیها احساس غرور میکرد و نه در شکستها احساس ناامیدی میکرد.
محمد جهانی، از پیشکسوتان رادیو و اولین مدیر رادیو ورزش در سخنانی گفت: از سال ۶۹ که رادیو راه اندازی شد از ابتدا جذب خصلت و ادب ایشان شدم و سپس در راهاندازی رادیو با حضور ایشان توانستیم این شبکه را به راه بیندازیم. مردی که در تمام این سالها ندیدم با کسی کج خلقی کند. یک بار با تاخیر به استودیو نمیآمد. حتی در روزهای برف و باران. از خداوند میخواهم روح ایشان را در آمش قرار دهد. کسانی که در رادیو کار میکنند یاد او را اینگونه نگه دارند که رفتار و کار حرفهای او زبانزد همه بود.
جهانی در پایان خطاب به اهالی ورزش گفت: آقای اسکویی حق زیادی بر گردن ورزش این مملکت دارد، پشنهاد میکنم یکی از مکانهای ورزشی را به نام او کنید.
در ادامه فاطمه نجفیان، همسر مسعود اسکویی متنی را به عنوان قدردانی از اهالی رسانه قرائت کرد و گفت: مسعود در همه زندگی، حرفه و کارش از هیچ تلاشی برای آموزش و ارتقای خود و شاگردانش فروگذاری نکرد انقدر رادیو را دوست داشت که با کمترین توان پشت میکروفن حاضر شود و آغاز سال ۱۴۰۳ را اعلام کرد.
پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما در سخنانی با اشاره شخصیت بزرگ مسعود اسکویی گفت: این جلسه امروز در تکریم ایشان رحمت و مغفرت الهی را در بر خواهد داشت چرا که تک تک حاضران شهادت میدهند که غیر از بزرگ منشی او چیزی ندیدند. جدای از کار حرفه ای، بزرگمنشی اخلاق و تواضع از ویژگیهای ایشان بود. هیچ گاه چیزی را برای خود نخواست و همیشه در راستای ارتقاء دانش و کار حرفهای قدم برمی داشت.
جبلی بیان کرد: همانطور که از صدای جوان ایشان برمیآمد مصداق امیدبخشی و نماد شادی و نشاط بود. از آنجا که آنچه که باقی میماند صداست. صدای ایشان سالها خواهد ماند. در ۸۵ سالگی برنامه تحویل سال را اجرا کردند در ماههای آخر سال که در بیمارستان بودند احساس امیدواری میکرد که حالش خوب است. علیرغم پیشکسوتی در کنار جوانان کار میکرد او که اسوه اخلاق بود.
در پایان پیکر مسعود اسکویی بر دوش اهالی رسانه و ورزش تشییع و به سمت قطعه نامآوران بدرقه شد.
مسعود اسکویی، گوینده و مجری کارشناس پیشکسوت شبکه رادیویی ورزش که چندی پیش به دلیل شکستگی ناحیه لگن و پا در بیمارستان بستری بود، صبح روز چهارشنبه (١٢ اردیبهشت ماه) در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
دوستداران ورزش از نسل قدیم گزارشهای مسعود اسکویی پیشکسوت رسانههای ورزشی را در برنامه «ورزش از نگاه دو» تلویزیون از جمله فوتبال به یاد دارند. وی از سال ۶۰ به بعد به رادیو رفت و مسابقات ورزشی را گزارش میکرد. مسعود اسکویی قدیمیترین مجری کارشناس و گوینده ورزشی صداوسیما بود که دوره تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی را در تلویزیون آلمان گذراند و یک سال در شهرهای زونه گورگ و ماینس با تلویزیون همکاری کرد.
یکی از شاخصههای او در اجرا، ارائه گزارش مسابقات ورزشی بدون داشتن نگاه جانبدارانه بود. او همیشه در مصاحبههایش با اهالی رسانه به ریشهاش در ایران و عشق به کارش تاکید میکرد و همین عشق به مردم باعث شد با اینکه حال مساعدی نداشت، اما سال تحویل پشت میکروفن رادیو نشست تا شنوندگان رادیو ورزش بخشهایی از برنامه سال تحویل را با اجرای او بشنوند.